نامت چکاوکِ آزادی ست
که هزار ترانه ی شوریده را؛
از دهانِ من می خوانَد؛
وقتی که شوقِ بوسیدنت لالم کرده ست.
نگاه کن به این همه کَبک!
که کبکبه ی کوهستان را به هیچ می گیرند
وقتی بوسه ی تو بر لب هایم لاله می شوند
و اشگ هایت بر دامنه ی گونه هام می چکند.
بی آن که در خانه باشی؛
در شبِ چشمانت می خوابم
و از پریشانی ی نبودنت صد بار از خواب می پرم
شادا که این چکاوکِ غمگین؛
بامدادان نیز:
شورانگیز؛
ترانه می خواند.
مهر ۱٣۹٣ – در پناهِ تو
تصویرِمتن: Over the Town, Marc Chagall