۱. شورای نگهبان، با به اجرا گذاشتن امر خامنهای و دروکردن بی امان ثبت نام کنندگان بدانگونه که این ولی نعمت چند هفته قبل چراغ سبزش را داده بود، بار دیگر علت وجودی خویش را به تماشا نهاد. وظیفه محوله را با تعویق پایان برد و از میان بیش از پانصد “خودی”، فقط ٧ تن را دستچین کرد و صالح به رای گذاشته شدن دانست. غربال شورای نگهبان عجیب نبود چون عمل به فرمان بود و مطمئناً هم با هدایت “بیت”، با اینهمه اما حتی این میزان از غربالگری تعجب عمومی برانگیخت! سعدی قبلاً سروده بود: اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ برآرند غلامان او درخت از بیخ! این دستگاه تصفیه، یک افزار دست بیش برای مهندسی “انتخابات” نیست و هم از اینرو، تمرکز تعرض سیاسی را بر این نهادن و رها کردن ولی فقیه، فقط نشانه کودنی در فهم ماهیت قدرت در این نظام ولایی است.
٢. تایید شدهها اکثراً از یک جنس هستند و بر پایه تقسیم بندیهای جمهوری اسلامی، عمدتاً شهره به “اقتدارگرا”. البته با دو نخودی بی تاثیر برای فریب، یکی “معتدلی” بیجان و دیگری “اصلاح طلبی” کمجان. مسئله، نصب رئیسی است حتی به قیمت کور کردن چراغ رقابت در میان اقتدارگرایانی که مفتخر به ذوب در ولایت و مرتبط با “بیت”اند و عمل به همانی دارند که “استاد ازل” گوید. “رقابت”های این دور را باید صرفاً با جاه طلبیهای شخصی و نتیجهای پیشاپیش محرز و تدارک شده سنجید و از آن ناقوس مرگ رقابت جناحی در جمهوری اسلامی را شنید و قرار گرفتن هر چیزی در این نظام در کادر منویات و اراده ولی فقیه. ترکیب این چینش هفت نفره، نشان از عروسک خیمه شب بازی دارد و مورد مصرف آن، صرفاً توجیهی برای انتصاب ابراهیم رئیسی بر کرسی ریاست.
٣. نقشه “آقا”، همه در خدمت امر جانشینی است. شکل گیری مثلث روسای سه قوه از مهرههای تماماً مطیع خامنهای از یکسو و ترکیب مطلوب قبلاً چیده شده مجلس خبرگان از سوی دیگر، چیزی نمیتواند باشد مگر نشانهای دیگر از مراحل پایانی روند مدیریتی جایگزینی. امری که، نه تنها ولی فقیه شدن شخص مدنظر خامنهای را تدارک میبیند بلکه برای آسودگی ولی فقیه سوم، شرایط عبور از سیستم “ریاستی” به “پارلمانی” در کادر ولایت را فراهم میآورد. در واقع پروژه تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی، در سمت فرجام یابی روند چهار دههای اقتدار فقط برای ولی فقیه سرعت گرفته است.
۴. جدا از اینکه ولی فقیه معمار این روند تا کجا بر پیامدهای رفتارش آگاهی دارد، نتیجه اما رانده شدن بخشهای دیگری از نظام به صفوف ناراضیان است. گرچه بسیاری از مطرودین از کانون قدرت، فاقد شخصیت مستقل برای ابراز وجود هستند زیرا هر یک کمابیش در بقای نطام منافع دارند و باور در دین سالاری ولایی، نکته اما اینست که تضعیف انگیزهها در دفاع از نظامی تک محور، جنبه ناگزیری دارد. بر این حد از تک حلقهای شدن اصحاب قدرت، نتوان جز انزوای بیشتر محور استبداد و تجزیه نیروی “مرگ بر ضد ولایت فقیه” نامی گذاشت. تاخت و تاز ولی فقیه متکبر، “رستاخیز” سازی شاه مغرور سال ۵٣ را در اذهان متبادر میکند. شاهی که، سه سال بعد بر زمین افتاد!
۵. ولایت راه خود میپیماید و جامعه چهره کرده در انکار این نظام نیز به راه خود میرود و سرعت هم میگیرد. بر همین بستر، اصلاح ناپذیری نظام هربار صریحتر از هر وقت دیگر خود را مینمایاند و بر باطل بودن استراتژی “تغییر در حکومت” با تاکتیک ” تغییر رفتار رهبر” مهر تایید دوچندان میکوبد. آیا رهروان این سیاست مبطل خواهند توانست به خود آیند و دریابند که “رهبر” اگر هم تغییر رفتار هر روزه دارد اما فقط در جهت هرچه ولاییتر شدن این نظام ولایت بنیاد و استهزاء “اعتدالیون” و اصلاح طلبان خام اندیش است و بس؟! آیا نمیبینند که مشی گذر از نظام جمهوری اسلامی به پشتوانه حقانیت خود دربهای تردید را یک به یک میگشاید و در دلها مینشیند؟ که هر روز هم نیروی بیشتری میگیرد و بر شتاب بسیج اجتماعی در همین راستا میافزاید؟
۶. بعید هم نیست که خامنهای بخواهد به اتکای “حکم حکومتی” با عبور دادن یکی دو تن دیگر از غربال تصفیه، بخشوده شدگانی را مشمول عفو “رهبری” خود کند! اما این”لطف” را هم اگر بفرماید، فقط برای تکمیل نرم افزارانه همین مشی حذف است و رقصاندن جماعت مستعدی که به تخدیر سماع خو گرفتهاند! چنین ژستی اما، آنجا که به تقابل جامعه و حکومت برمیگردد چیزی را عوض نخواهد کرد. با دوپینگ مضاعفی که راس قدرت برای برآمد دادن سوگلی خود صورت داده، صف آرایی کلان جامعه علیه این “انتخابات” قوامی غیر قابل بازگشت یافته است. روغن ریخته را اگر بتوان جمع کرد شاید این “سوتی” دادن اجتناب ناپذیر ولایی را هم بتوان به جبران برخاست! موضوع کلیدی، فهم مختصات سیاسی کشور است که نیست مگر همافزایی قدرت جنبش گذر از نظام در وسعت و عمق.
٧. اهمیت تاکتیکی تحریم این “انتخابات” به فراگیری آنست! گرچه پشت آن، فقط هم یک استراتژی قرار ندارد. با اینهمه اما، نفس تجمیع ملی پیرامون “نه!” به این “انتخابات” چه خود خواسته و آگاهانه و چه تحمیلی و از سر اضطرار، در خدمت استراتژی گذار از جمهوری اسلامی است. به این اعتبار هم، ضرورت دارد که برآمد وسیع جامعه در امتناع از رای دادن فازی از استراتژی گذر از جمهوری اسلامی تلقی شود. این “انتخابات”، نه فقط عرصه گستردهترین تحریم “انتخاباتی” در جمهوری اسلامی، که آگاهانهترین آن نیز هست. همه کوشش باید بر این باشد که نگذاشت این آگاهی در کژراهه بیفتد و در گردابی دیگر گیر افتد. صدای “رای ندهیم!” را طنینی بلندتر باید داد و حلقهای از روند محاصره مدنی نظام دانست؛ اگر امروز بیشتر در شکل امتناع از رای دادن به “انتحابات” فرمایشی است، فردا ولی در فریادی بلند برای روبیدن ولایت و جمهوری اسلامی به خروش خواهد آمد. “نه!” به این “انتخابات” را میتوان به شعور جنبشی و جنبش آگاه برای “انتخابات آزاد” در برابر ولایت فرارویاند.
۸. گرچه امیدی به خیل اختهها و دغل بازان نیست، اما از این بزنگاه و آزمونگهی دیگر، نتوان گذشت! با لاریجانیها کاری نیست و بگذار دعایشان در “راضی به رضای الهی” مستجاب شود و آنانی که روی او حساب باز کرده بودند در حسرت بمانند! از روحانی هم که به خامنهای علیه تیغ کشی شورای نگهبان نامه مینویسد، انتظار نمیرود که بخواهد بعد اینهمه عهدشکنیها دستکم در این آخر دولت خود، به عنوان تنها نهاد برگزار کننده انتخابات از برگزاری این “انتخابات” تک جناحی و تماماً انتصابی امتناع ورزد! اما از اصلاح طلبانی همچون آقای تاجزاده که به توهم پنداشتند با شرکت در این “انتخابات” فیل هوا خواهند کرد توقع اینست که با پذیرش خطای شرکت در این “انتخابات”، فراتر از نصیحت بی مصرف عمل کنند. در همین امروز خود همانند زندانی آزاده کیوان صمیمی به صراحت از “رای بی رای” بگویند و فراخوان به عدم شرکت عمومی دهند؛ گفتن اینکه “من شرکت نمیکنم” کافی نیست!
۹. مردم آگاه روی پای خود ایستادهاند و بر آموزههای بزرگ چهار دههای خویش متکی هستند که به بهای بس گزافی نیز حاصل شدهاند. روحیه و اندیشه اکثریت قاطع جامعه امروز ایران گذر از جمهوری اسلامی به حکومتی سکولار دمکرات است. اما در وجدانهای آگاه مایه مهربانی قوی است و آغوش به روی هر اصلاح طلبی که صادقانه ملحق به روند گذر از جمهوری اسلامی و خواستهای دمکراسی، آزادی، سکولاریسم و عدالت اجتماعی شود، خوشامد خواهد گفت. مردم در امروز خود، به نغمه خوش آهنگ “رای ندهیم” گوش فرا میدهند و صدای آهنگین “رای بی رای” را میشنود!
بهزاد کریمی
۴ خرداد ماه ١۴٠٠ برابر با ٢۵ ماه مه ٢٠٢١
با درود
دومی اصلاحیه اولی است
به این نکته توجه شود
سپاس
با درود
در هنگام نظر “شعار جمهوری من کو”
ابتدا متنی ارسال شد که اشکال داشت که بلافاصله متن جدید که اصلاحیه آن بود ارسال شد، این ارسالی کوتاه برای تصمیم گیران بود که اگر می خواهند نظر را منتشر کنند به دومی توجه کنند.
جالبه دوتا منفی گرفته است😁😁
شعار جمهوری من کو!
شعار اعتراضی روز انتخابات
پرسشی است:
آیا نه گویان حرفه ای و تحریم کنندگان حرفه ای این شجاعت و شهامت را دارند که تحریم خواهی و نه گویی را به یک حرکت اعتراضی فعال در آورند و یا فقط ماموریتشان آرام کردن است تا چپاولگری و چماقداری حکومت اهدافش را به پیش ببرد.
در این شرایط و موقعیتی که بوجود آمده می توان یک حرکت اعتراضی مفیدی را بوجود آورد:
در روز رای گیری همه با شعار جمهوری من کو به خیابان ها بیایند تا بساط فریبکاری چماقداری و چپاولگری برچیده شود و پروژه اش در این رای گیری شیادانه بهم بخورد.
١-بهزاد خان،این گزاره«دوپینگ مضاعف و تحریم گستردهتر!» غلط است؛چرا که نه اخلاقی است،نه منطقی؛چرا که دوپینگ کردن،در اکثریت کشورهای بَدوی و بَدنی، امر معمول و معقول و پذیرفته شده ای نیست و افراد دوپینگی طبق قوانین حقوقی و ارزشهای عرفی،خلافکار و مجرم محسوب می شوند؛قید مضاعفش که خلق را ریشخند آمد به لب.
از این که بگذریم،می رسیم به دو کلمه«تحریم گستردهتر» که یادآورتوئیت “بوی خون می دهد”محمد رضا نیکفراست.
٢-بهزاد خان،حتما آلزایمر گرفتید،وگرنه عملکرد شورای نگهبان حرامیان خواری طلب و منفعت طلب نظام قاتلین،اصلا ایرادی ندارد ،باور ندارید،یه نگاهی به قتل و غارت و تجاوز سیستماتیک ۴دهه گذشته بکنید تا باور کنید.
مگر عملکرد امسال شورای نگهبان نظام قاتلین،با عملکرد سالهای گذشته اش چه تفاوت عمده ای دارد،
مگر بجز این است که اکبر کوسه با تصمیم دیکتاتور و رای شورای نگهبان،شد سردارچاپندگی نظام؟
مگر بجز این است که فریبا خواری طلب با تصمیم دیکتاتور و رای شورای نگهبان،شد آبدارچی نظام؟
مگر بجز این است که مموتی با تصمیم دیکتاتور و رای شورای نگهبان،شد دزدگیر ٨٨ نظام؟
مگر بجز این است که سرهنگ بی شرف با تصمیم دیکتاتور و رای شورای نگهبان،شد حقوقدان نظام؟
مگر بجز این است که٢۴ سال تمام دیکتاتور بنا ضرورت امر کرد که شورای نگهبانش این را بکند و آن را نکند؛پس چرا حالا که قرعه کار بنام دیگری زده است، اینچنین هراسان و دستپاچه شدی و آب و روغن قاطی کردی و دَم از عمل غیر اخلاقی دوپینگ مضاعف و تحریم گسترده تر می زنی بهزاد خان؟
٣-مگر قرار نبود که با هجوم به صندوق رای،با راهکار رای امتناع، با دادن رای سفید،راه ناهموار دمکراسی را هموار کنید و مشکلات کشور را که نه،مشکلات نظام قاتلین را با تعامل و تساهل و رواداری و منش دمکراتیک حل و فصل کنید؛مگر حرامیان شورای نگهبان نظام قاتلین،از سال ۶٨ تا به امروز،عملکردی بجز اجرایی کردن اوامر دیکتاتور معظم داشته اند؛بنابراین عملکرد امروز حرامیان شورای نگهبان،امر عجیبی نیست و تعجب بابا اکیبری ها و خواری طلبان سبز و بنفش و قهوه ای زیتونی ها محلی از اعراب ندارد و تعجب بی جایشان ریشه در ماهیت ارتجاعی و سهم خواهی و عدم شناخت واقعیت و تحریف حقایق عینی و خوانش دلبخواهی و روایت ذهنی و لاپوشانی ۴ دهه قتل و غارت و تجاوز و حقارت و بلاهت ذاتی و گفتمان خواری طلبی “ببخشید آقا پشتم به شماست “دارد؛باور ندارید،بروید اقرار صریح حرامی انگل زاده را گوش کنید تا باور کنید که حرامیان خواری طلب سقف دغدغه شان چیزی بجز سهم خواهی از قدرت و ثروت نیست.
۴-بهزاد خان، شما که کودن نیستید و ماهیت قدرت نظام قاتلین را فهم می کنید،دیگه چرا؟
چرا مثل خواری طلبان واقعیت را تحریف و تفسیر به رای می کنید و زمین سفت واقعیت را فهم نمی کنید و انکار می کنید که این خفت و خواری و استیصال حذف شدگی،خروجی منطقی رویکرد خواری طلبی و نادیده انگاشتن بدیهیات و فرافکنی و نعل وارونه زدنی است که بجز خیانت نام دیگری ندارد،چرا کتمان می کنید و اقرار نمی کنید که دیکتاتور نظام قاتلین بیدی نیست که با نامه نگاری و بیانیه نویسی التماسی و لاطلائاتی نظیر ” اجرای بی تنزل قانون اساسی” و “جمهوریت نظام قاتلین کم رنگ شده است” و “دیکتاتور همه پرده ها را دریده است” و ” کار دیکتاتور تمام است و “دیکتاتور و شورایش به سیم آخر زدند” دیکتاتور به پایان سلام کن “دیکتاتور باید برود” برخود بلرزد و خَم به ابرو بیاورد.
۵-فرض کنیم که نقشه “دیکتاتور”، همه در خدمت امر جانشینی باشد؛فرض کنیم که به مدد رییسی یا جلیلی،”مجبتی بمیری بمیری رهبری را نبینی”،رهبر بشود؛خب از حرامیان خواری طلب جماران نشین و پسمانده خوران بابا اکبری و خواری طلبان دو خردادی و حروم لقمه های دوران طلایی و انگشت شکلاتی های دولت امنیتی،کدامیک توان و جرات اعتراض خواهند داشت،هیچکدام!بله دقیقا هیچکدام از حرامیان خواری طلب توان و جرات اعتراض نخواهند داشت،باور ندارید،به عملکردشان نگاه کنید تا دریابید که در اوج قدرتشان،فقط نقش مفعولی را بازی کردند که آقا خوشش آید؛اصلا به فرض محال که توان و جرات اعتراض هم داشته باشند باز صدای زوزه و واق واق شان در سونامی خشم و خروش “دیکتاتور”
محو خواهد شد وراه بجایی نخواهند برد،“دیکتاتوری” که با صغیر و کبیر نظام قاتلین شوخی ندارد؛باور ندارید،به شکلات خوری دیروز و بالا آوردن امروز دو حرامی بنام توجه کنید،تا باور کنید.حرامی اول«راضی به رضای الهی هستم.نظر شورای نگهبان فصل الخطاب است»حرامی دوم«تصمیمات شورای نگهبان غیرقابل دفاع است،اگر در بیان سخنان روز گذشته اینجانب قصوری وجود داشت آن را اصلاح میکنم».
۶-رییسی یا جلیلی هر کدام که آبدارچی دیکتاتور بشوند،تا ١۴٠٨ هر جرم و جنایت و خیانت و غارتی که بکنند،هرگز به گرد پای قتل و غارت و تجاوزی که اکبر کوسه و میرمخنث و اردبیلی و صانعی و گیلانی و حرامیان خواری طلب و حرامیان دولت امنیتی کرده اند؛نخواهند رسید؛باور ندارید، فقط یه نگاه اجمالی به قتل و غارت و تجاوزی که توسط دولت امنیتی انگشت جوهری ها از خرداد ٩۶ تا ابتدای ١۴٠٠ به ثبت رسیده و مستند شده است بکنید تا باور کنید که رکود کشتار معترضین دیماه ٩۶ و سرکوب اعتراضات دراویش گنابادی و کشتن محمد راجی و اعدام محمد ثلاث و و قتلعام علنی ١۵٠٠ کشته آبانماه ٩٨ و موشک باران و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری با ١٧۶ سرنشین و اعدام نوید افکاری و بنزین ٣ هزار تومنی و دلار ٣٣ هزار تومنی و سکه ١۵ میلیونی و غارت سرمایه بورس و غیروذالک،رکودی است که به این سادگیها قابل شکستن نیست، شکسته هم که بشود، باز انگ و ننگ آن تا ابد بر پیشانی خواری طلبان و حرامیان دولت امنیتی و پااندازان و جااندازان و ماله کشهای بذر هویتی و سبز و بنفش و قهوه ای و زیتونی و باکتری زاده های منقلی و منبری و دوربینی تربیونی های بابا اکیبری نظام قاتلین خواهد ماند؛پس بجای آه و ناله و زاری و سیاه نویسی های بی ثمر،آچمز و کیش و مات تان را بپذیرید و برای طی کردن راه سخت و ناهمواری که در پیش دارید و مقابله با حوادث وهم انگیزی که وقوعش حتمی است؛طرحی نو دراندازید.
پ.ن.
این روزها حال و روز حرامیانی که در فرانسه و برلین و لندن و غیروذالک… می رفتند داخل لانه جاسوسی نظام و با انگشت شکلات بد و بدتر می خوردند و عکس سلفی می گرفتند،واقعا دیدنی است.بیش باد.
حکایت چماقداری طلبان که برای توجیه حضور جلیلی و رئیسی از زمان های ماضی وارد کارزار شدند:
گاهی مشاهده می شود فردی هراز چندگاهی با نامی جدید وارد نظر دهی می شود و خود را می خواهد افشاگر بنمایاند اما وقتی با یک ادبیات
تکراری لیستی از افراد و جریانات را ردیف می کند و شعار گونه ی کودکانه که رنگ بوی مامورانه دارد به نفی و نهی ردیف شدگان می پردازد، در خصوص عملکرد این فرد پرسش هایی آفریده می شود که یکی از پرسش های اصلی اینست:
این فرد چه ماموریتی را با همراهی تیمش برای خود تعریف کرده اند؟
در دنباله این پرسش ، پرسش های دگر به پیش می آید:
آیا این فرد می خواهد صادقانه افشاگری کند یا خیر، عملکردش ناشی از کینه ایست که نسبت به این ردیف شدگان پیدا کرده است که در ادبیات سخیف تکراریش، مطالبی را در مورد آنها می آورد؛ آنهم ردیف شدگانی که در مراحلی از روند فعالیت هایشان باعث شدند که ضرباتی به چماقداری و چپاولگری خاص حکومت وارد کنند و باعث شوند پلید اندیشی چماقداری آشکارتر شود و هزینه رفتار چماقداری بالا برود.
باید به این فرد و یا امثال ایشان گفت:
نمی توان با ردیف کردن گروهی و به نهی و نفی آنها پرداخت و آنها را به حاشیه برد و به روش برهان خلف مشروعیتی برای چماقداری و چپاولگری خاص حکومت مشروعیت بیآفرینی !
البته وظیفه چماقداری طلبی می طلبد که چنین عمل کنی.
وارد این بحث شدند که هسته اصلی جنایتکار حکومت چگونه آرام آرام از پشت پرده به جلو آمد که حالا زیر نام رئیسی و جلیلی می خواهد همه چیز را قبضه کند از حوصله این مکان خارج است.
که در پایان به امثال لطیفیان باید گفت:
مشروعیت آفرینی برای گروهی خاص و جنایتکار با شعار های آبکی و اتهامات جنایتکاری آنها را فقط متوجه دیگرانی کردن که در مقابل این جنایتکاران چماقداری تعریف می شوند این روش خیلی کودکانه و حتی تابلو است که باعث ضایع شدن خود چماقدار طلب می شود.
شاد و تندرست باشی و مثل گذشته مامورخاص برای چماقداری خاص باشید
برای برخورد با یک قدرت پلید اندیش باید بازی های او را خوب شناخت و سپس با توجه به داشته ها و پتانسیل خود به او ضربه و ضرابات لازم وارد کرد. انتخاباتی برای رئیس جمهوری در پیش رو بود چماقداری حاکم متوجه شد بعد از مرگ حامی اصلیشان (خامنه ای) دچار حذف می شوند پس برای بقایشان باید چاره اندیشی کنند در این چاره اندیشی به این نتیجه می رسند با داشتن مجلس باید دو نهاد مهم دیگر را تصرف کنند یکی نهاد دولت و دیگر شهرداری ها ، چون این ها منابع درآمدی و اموال فراوان دارند و کنترل کنند بخش مالی خاصیهم هستند. با توجه به تجربه ای که در تصرف مجلس داشتند باید به مدیریت بیت و مجری گری شورای نگهبان با یک مهندسی خاص و تضمین شده ای این دو نهاد را مال خود کنند .
مدیریت بیت متوجه شده است۵ یا۶ میلیون رای بیشترندارند که برای اهداف خاص خود می توانند آنها را سازماندهی کنند پس باید بگونه ای حرکت شود تا با همین ۵ یا ۶ میلیون پا رکابی و دو میلیون فرصت طلب و چند میلیون تقلب انجام شود.
باید گفت
،شورای نگهبان با مدیریت بیت با یک مهندسی خاص توانست در یک حالت مایوسانه ای که در جامعه ایجاد کرد ند مجلس را تحویل چماقداری دهند این تجربه موفق، در این پروژه رئیس جمهوری با یک مهندسی آشکارتری برای بیشتر مایوس کردند با معرفی افراد خاص برای کاندیدا توری اجرایی شد تا بدین طریق شرایط سپردن دولت به نماینده ای از چماقداری با تضمین خاصی فراهم گردد.
مدیریت بیت می دانست و می داند چنانچه آن بخش از جامعه که در سازماندهی ۵ و ۶ میلیونشان نمی گنجند اگر بحرکت در آیند برنامه آنها بهم خواهد خورد که برای این مزاحم ها باید چاره اندیشی کنند.
که برنامه چاره اندیشی هم چیزی نبود جز اینکه این گروه مزاحم جامعه نسبت به انتخابات بی تفاوت شوند و خود را کنار بکشند.
که برای حنثا کردن بخش مزاح جامعه دو برنامه اجرا شد:
-یکی توسط دستگاه های تبلیغی رسمی حکومت که دست چماقداری بود که این دستگاه ها کارشان این شد به دولت مستقر، که با حضور مردم روی کار آمد ، بتازند و او را ناکارآمد نشان دهند و با بودن دولت پنهانی مانع تراشی را نیز برای دولت مستقر انجام دهند .
-دیگری، بصورت مشکوک یک نه گویی و رای بی رای از طرف افرادی که در این مرحله دچار شجاعتی مشکوک شدند شکل گرفتن که در همان زمان پرسش هایی مطرح شد چرای این افراد که مال این نه گویی آشکار نبودند چه شده که اینها شجاع شدند.
که حالا مشخص می شود که آن نه گویان خاص چگونه بازی می کردند و…
که باید به این نه گویان که بگونه ای با هماهنگی با دستگاه های تبلیغی داخل در پی آرام کردن و حنثا کردن مردم بودند تا چماقداری بدون دغدغه پروژه اش را به پیش ببرد گفت: شما در دادگاه تاریخ باید جوابگو باشید و در ویرانی های چماقداری شریک خواهید بود و….
اما اگر بخواهیم مختصری از مهندسی چماقداری بگوئیم می توان گفت:
چماقداری با توجه به تجربیات گذشته که داشت، متوجه شد؛ مردم گاهی از ابزار انتخاباتی برای نشان دادن اعتراضش استفاده می کنند و برنامه چماقداری را بهم می زنند و یا هزینه کار چماقداری را برای چماقداران بالا می برند وبا توجه به موضوع مرگ خامنه ای چماقداری فرصت پذیرش هیچ ریسکی را ندارد چماقداری در یک حالت ترس می بایست تمام افرادی را که ممکن بود باعث اجماعی شوند و برنامه های چماقداریشان را بهم بزنند باید کنار بزند تا با خیال راحت پروژه چماقداریشان انجام دهند.
که در حذف ها سه نفر که تصور حذفشان نمی رفت حذف شدند: ۱- لاریجانی۲- جهانگیری ۳- پزشکیان.
که هر کدام هم دلیل حذف خودشان را دارند:
– حذف لاریجانی چه دلیلی می تواند داشته باشد؛ لاریجانی وقتی خواست کارش را شروع کند با اجازه از سیستانی کارش را شروع کرد که کار لاریجانی پیام خاصی برای خامنه ای وبیت داشت؛
رهبری سیستانی و روش سیستانی یعنی تقابل با آخوندیسم اطلاعاتی و امنیتی پرورش یافته مدیریت مصباح و خامنه ای در حوزه قم و تقابل روش مدیریت ضد ولایت فقیه سیستانی با ولایت فقیه خامنه ای، این مسائل حتمن باعث حذف لاریجانی می شد
چون این فرد با اینکارش افرادی دینی که به مرجعیت غیر روش خامنه ای اعتقاد داشتند به سمت خودش می برد و اگر بخشی از افراد غیر دینی را هم به خودش جذب می کرد برای پروژه خاص بیت مشکل ساز می شد
که تائیدش ریسک خطرناکی می شد که حذفش
کردند.
– جهانگیری، این جهانگیری تا اینجا نشان داده است از صداقتی در انجام کارها برخوردار است و تلاش کرده و می کند که کارهایی که به نفع مردم و کشور است انجام دهد. این شخص هم ظاهرن اطلاعات کاملی از چپاولگری دارد و می داند چماقداری چگونه مانع تراشی می کنند و مانع رفع مشکلات مردم می شوندکه بیان کرد می خواهم بیایم افراد مخل و مانع تراش ها را معرفی کنم و چپاولگری را هم آشکار کنم .
چماقداری وقتی این توانی و مهارت را در جهانگیری دید باید ردش می کرد و روی او نباید ریسک کرد چون ممکن است بخشی را بحرکت در آورد که این حرکت پروژه چماقداریشان را بهم می زد که او را هم حذف کردند.
– پزشکیان، چماقداری متوجه شد این پزشکیان شاید بتواند آذری زبان ها و ترک زبانان را به حرکت در آورد و با توجه به اینکه از سلامت اجرائی و رفتاری هم برخوردار است کافیست بخشی دیگر از مردم را با خودش همراه کند که در اینصورت بساط و پروژه چماقداری بهم می خورد که نباید رویش ریسک کنند و او را حذف کردند.
اما ممکنه است گفته شود چرا شخصی بنام احمدی نژاد را مطرح نکردید
باید گفت این فرد با این رفتار دلقک گونه اش در این بازی حذفی در کنار این سه نفر نمی گنجد
باید گفت هشت ساله این فرد با دو اتهام همراه است یکی چپاول هوشمند اموال دیگر جاسوسی اسرائیل که در این دو اتهام پای چماقداری و بیت هم در میان است
افسار این فرد را رها کردند که این فرد با اپوزیسیون بازی موضوع چپاول اموال و جاسوسی اسرائیل را تبدیل به یک حرکت اعتراضی سیاسی کند که با این جابجایی اتهامات
آن حامیانش در این دو موضوع چپاولگری و جاسوسی نفس راحتی می کشند و موضوع جپاولگریشان و …به حاشیه می رود.
و اگر هم برخوردی با احمدی نژاد شود در یک ژست سیاسی اعتراضی خواهد بود که بنفع خود احمدی نژاد است و چماقداری هم می تواند بعدن روی فریبکاری او حساب باز کند.
ببچاره ها دوستان رای جمع کن چه می کشند؟ مثلا احمد پورمندی که چهارسال پیش میخواست بخاطر حسن روحانی به کف خیابان برود، امروز چه حالی دارد؟
امروز خواندم که ماتم علی لاریجانی را گرفته بنده خدا.
البته وضع فرقی نخواهد کرد، همین سرکوب ها و بگیر و ببند ها در خدمت همین سیاست های اقتصادی مورد علاقه پورمندی ها ادامه خواهند یافت.
پس نئولیبرال ها خوشحال باشند.
تقدیم به همه چپ های بریده:
… “با غیرت”،
نکن تو پایِ ملت!
آدمِ وطن فروش،
واسه لاری کفن نپوش!
تواب عاص و پاسی،
با رئیسی هم میلاسی!
کفن پوشِ شیخ حسن،
واسه نظام حرص نزن!
احتمالی که از چشم آقای نویسنده پنهان مانده، اتفاقا سورپرایز کردن ناظران برای بار چندم باشد.
تبدیل رئیسی به مهره ای سوخته که هیچ شانسی برای رهبری حتی اگر شورایی شود نداشته باشد میتواند دلیل اصلی طراحی این سناریو باشد.
یک جوان گوش به فرمان مکتبی حال جلیلی یا هاشمی!
۱.رئیسی داری پرونده در دادگاه بین اللملی است و وضیفه ریاستجمهوری برایش در ارتباط با جهان خارجی محدودیت هایی حاصل خواهد کرد
۲.رئیسی با تایید خامنه ای و شورای نگهبان برای پست ریاستجمهوری که با مرگ رهبری مهره مهم تعیین رهبری و یا شورای رهبری خواهد شد متناقص با تئوری رهبری مجتبی خواهد بود.
۳.رئیسی با قتل های مبارزان چهره ای منفور برای ریاستجمهوری است و با مقاومت داخلی طرف خواهد شد.
حال سوال اینست که
با چه هدفی تلاش میشود ایشان ریس جمهور شوند!؟
۱.این انتخاب از کنترل رهبری خارج بوده است و اختلافات و بازی قدرت در مجلس خبرکان بغرنج تر از آن است که ما اطلاع داریم!
۲.حاکمیت تصمیمش را برای سرکوب و کشتار در داخل کشور گرفته است و مهره ای بهتر و مناسبتر از رئیسی هم ندارد ،در نتیجه رابطه با خارج را هم خواهد بست ،یعنی به سمت داعشی شدن بیشتر قدم می نهد!
عمل شورای نگهبان همان رای بی رای را مصداق است.
در مقابل این انتصابات می بایست اکتیو در خیابان و در مقابل مراکز رای گیری حضور یافت واز تثبیت امامت و خلافت جلو گیری کرد.
البته واضح و مسلم ست که «رای بی رای » از دل مردم برخاسته و حتما بر دلها ی بسیاری نشسته و خواهد نشست.
در «انتخابات» تاریخی دوم خرداد ۷۶ این جوانان و زنان بودند که همه را غافلگیر کردند
بعد تحلیل ها شروع شد و تمام تیروها داخل و خارج از کشور در مواضع خود بازبینی کردندو برای «انتخابات» حساب بازکردند.
به باور نگارنده بعداز دوم خرداد هم دوباره مردم و جوانانی که فقط در سال ۷۶ شرکت کردند و رکورد مشارکت را شکستند
ـ با اراده ی خود از شرکت در «انتخابات » سال ۸۴ خودداری کردند و مشارکت رفت پائین به سطح قبل از ۷۶ ، خیلی از «اصلاح طلبان » حکومتی و غیر حکومتی ار این موضوع دلخور شدند.
ـ در سال ۹۲ و ۹۶ هم با تمام «جانفشانی » های خاتمی ، رفسنجانی و شرکای داخلی و خارجی برا ی حسن روحانی مشارکت هرگز به سال ۷۶ و۸۰ و ۸۸ نرسید
در «انتخابات» پیش رو دلیلی ندارد مانند این دوره های آخر شود.
حکومت با مرد رندی پیشدستی کرده و سخنگوی شورای نگهبان افاضات کرده که در این دوره نیازی به مشارکت نیست.
وظیفه ی مدنی و حقوق بشری ما ست که علیه حکومت افشاء گری کنیم .چون همیشه از داشتن کاندیدا خود محروم بوده ایم.
در این باره پافشاری تا رسیدن به انتخابات آزاد لازم ست.
حکومت در این مورد نیز ناقض حقوق بشر می باشد.
ولی بهتر ست که برای تحقق بیشر« رای بی رای » و نرفتن مردم به حوزه های «انتخاباتی» خیابان ها تهی از جنبش های معمولی و تابحالی گردد.
مسئله از افشاگری رد شده است !
حکومت ولایی با پررویی گام های۱، ۲ ،۳ را برای امامت وبرچیدن جمهوریت حتی مجلس کذایی برداشته و علنا مشروعیت حکومت را الهی بیان می کند .
مبارزه با هزینه در راه است ،اپوزیسیون با برداشتن قدم های کوتاه در تثبیت ولایت نقش خواهد برداشت و نتنها هزینه را کم نمی کند ،بلکه افزایش خواهد داد.
همکاری و سازماندهی و در خیابان ماندن و استفاده از تمام قوا تنها راه مبارزه ای موفق آمیز است.
فراموش نکنیم که تمرکز نیروهای خارجی حکومت و استفاده بعدی ان در داخل کشور هم گزینه باز ولایت است ،وقتی ریزش نیروهایش در داخل به اوج برسد!