در فضای مجازی برای دفاع از حق زنی که اسفند۱۴۰۲ در درمانگاهی در قم مورد تعرض یک آخوند قرار گرفته، هشتگ «من سلیطهام» راه انداختهاند، به عنوان مخاطب آثار ادبی و هنری، در برخورد با هر شعار و طرح و تصویر جدید نظرم جلب میشود؛ گاهی توجهام به خلاقیت و نوآوری است و گاهی به تکرار و ابتذال. درباره این موضوع، حالت دوم وجود دارد. چنین موضوعی مورد علاقهی من نیست ولی آنقدر در فضای مجازی با کج فهمی و جدل عدهای از دوست و غریبه مواجه شدم که لازم دیدم چند خطی بنویسم. عجیب است که برخی از دوستان میخواهند موضوع را برای ما توضیح دهند که مثلا منظور از این نوع «مبارزه» چیست، تعدادی از زنهای موافق این شعار ، که محفل را زنانه مردانه کردهاند میگویند چرا معضل یا موضوع ما زنان را برای خود ما توضیح میدهید و تعدادی میگویند مردها «غیرتی» شدهاند که با این هشتگ مخالفند. برای همین وقتی به آنها انتقاد میکنی، فکر میکنند ما منظورشان را از این امر مبتذل نمیفهمیم یا از کلمه «سلیطه» بدمان میآید.
من شاعرم و کلمهها را ارزش گذاری نمیکنم و آنها را خوب و بد یا زشت و زیبا نمیدانم، حتی بر خلاف بسیاری از نویسندگان، هیچ ابایی ندارم جایی که لازم باشد در شعرهایم از کلماتی که برای بسیاری از شما تابو ست، بهره ببرم. این عبارت اگر نام یک کتاب یا نمایشگاه یا اثر ادبی بود بسیار هم استقبال میکردم. اما از چند جنبه به قضیه نگاه کردم و متوجه شدم این هشتگ یک انحراف از مبارزه است و آن را در دستهی «مرد میهن آبادی» یا «وکالت میدهم»، دستهبندی میکنم. به عنوان مخاطب آثار هنری و ادبی اولین بار که با «ژن ژیان ئازادی» یا «هیز تویی هرزه تویی زن آزاده منم» یا «آره میخوایم لخت بشیم تا چشمتان در بیاد» مواجه شدم از آن خلاقیت بسیار لذت بردم. اما با دیدن «من سلیطهام» اول از این همه ابتذال بر سرم کوبیدم بعد بوی آش نذری و نوای نوحه همراه با درد توی سرم پخش شد، صدای «مظلومیت زینب» به گوش رسید، انگار کسانی نوشته باشند «ما ملت امام حسینیم». عمق سرم به من گفت که این شعار علیه «زن زندگی آزادی» است. پس نکته اول این است که این هشتگ بازنمایی یک فرهنگ و سنت قدیمی ایرانی است از نوع شیعهگری، مربوط به کربلا و عاشورا ست، مظلوم پرستی و تظلم خواهی سنتی است که تا از آن نگذریم روی خوش مدرنیته را نخواهیم دید. نمیدانم با این سنت چطور منتظر آزادی هستیم، ضمن اینکه آن زن در درمانگاه قم یک مبارز شجاع بود که از حقش دفاع کرد و مظلوم نبود، اتفاقاً اگر بخواهیم برای یک نفر در آن صحنه صفت «حیوونکی» به کار ببریم همان آخوند متوحش است.
نکته دوم این است که زمان اشتباهی برای این شعار انتخاب شده است. اگر عبارت «من سلیطهام» در زمان دیگری مثلاً در اواخر دهه شصت یا اوایل دهه هفتاد خورشیدی به کار میرفت خیلی هم زیبا و به جا بود و تصور کنید در آن صورت یکی از پایههای شکل گیری «اصلاحات» حکومتی را همین شعار یا حرکت میدانستیم. اما اکنون که زنان بر خلاف سکوت موضعی آن دوره، در خیابانها جنگیدند و کشته شدند و شعارهای رادیکال سر دادند، این شعار بسیار متحجرانه و مبتذل مینماید. این روش امروز نه تنها بی خطر که خنثی ست؛ تعدادی نمینویسند «من زن آزاده ام، من زن بی حجابم، یا مخالف قوانین دین و جمهوری اسلامی هستم» چون در نظر حکومت اینها جرم است و برای آن افراد دردسر درست خواهد کرد اما کسی را به خاطر اینکه به خودش گفته «سلیطه» بازداشت نخواهند کرد. این روش بی خطر در آن زمان که خفقان بود میتوانست نوعی مبارزه محسوب شود نه الان که زنان شجاع ایرانی صاحب مبارزات و شعارهای رادیکال قرن هستند. پس چه درباره ایران چه هر کشور دیگر، چه درباره مبارزات زنان چه هر نوع مبارزهای، مقولهی «زمان» بسیار مهم است. یعنی اگر مثالی از یک شعار مشابه میآورید لازم است به زمان و مکان و شرایط آزادی بیان و مرحلهی چندم بودن مبارزات آن جامعه هم توجه کنید. «من سلیطهام» نوعی پا پس کشیدن از مبارزات و شعارهای پیشرو اکنون است. در این زمان وقتی پا بر زمین میکوبی و مشت بر هوا که «زن آزاده منم» تمام دم و دستگاه آخوندی به لرزه در میآید اما وقتی میگویی «من سلیطهام» به آخوندها آرامش و لبخند میدهی.
در پایان تصور خودم را می گویم، این روش زیادی مسالمت جویانه، روش بخشی از اصلاح طلبان است که نمیخواهند حرفهای خطرناک و رادیکال بزنند. اهل مجازی و کلاب هاوس هستند. تعدادی از همین قارچهای مجازی که در کلاب هاوس متولد شدهاند و در آنجا زندگی را سپری میکنند، در همان جا هم دفن خواهند شد. یعنی خودشان هم میدانند اثرگذار نیستند؛ آنکه بیرون از کلاب مجازی اثری یا حضوری ندارد، بی ارزش است. این شعار هم که نوعی انحراف از مبارزات زنان است در همین دسته قرار دارد. هدف آنها چیست؟ هیچ! مگر لیدر شدن. در سیستم چوپان- گله که سیستم عشیرهای اکثر تحصیل کردههای ایرانی ست لذتی بالاتر از اول شدن و چوپان بودن نیست. مهم نیست تو چقدر جلو باشی مهم این است بقیه پشت سرت باشند، چوپان مجازی یا چوپان از راه دور که دیگر بهتر.
اما خوشبختانه این روش مورد پسند و تایید بسیاری از زنان مبارز ایرانی نیست و همین یعنی راه رادیکال «زن زندگی آزادی» زیر قیر و رنگ «من سلیطهام» محو نخواهد شد.
علی کاکاوند ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
لطف کنید برای چند روز که شده کارزاری در رابطه با مسئله ی زن را به خود زنان واگذار کنید. خسته شدیم از دست اینهمه مرد دانای چیز فهم. بگذارید برای چند روز که شده چهار تا زن خل گیج نفهم نیز کارزاری را پیش برند. دنیا یکدفعه با این کار خراب نمی شود.
فرهاد
کافیست سری به tweeter بزنید،
سلطنت طلب ها مانند ارتجاع سیاه مذهبی حاکم و برخی از نئو استالینیست ها در مورد زنان و شیوه مبارزه و مقاومت انان ، دیدگاه یکسان دارند !
« ۱۹۷۱ سیمون دوبووار مانیفستی با نام «ما روسپی» هستیم نوشت که توسط ۳۴۳ زن که همگی تجربهی سقط جنین داشتند امضا شد.
مانیفست بازتاب گستردهای یافت. جماعت مردسالار و احزاب راست فرانسوی به آنها حمله کردند، اما زنان فرانسوی موفق شدند با پایداری و مبارزه به حقوق خود برسند.
امسال فرانسه توسط قانون پیشنهادی LFI پایان خودخواستهی بارداری رو وارد قانون اساسی کرد.
زنان ایرانی امروز با واژهها همون کاری رو میکنند که روزی زنان مبارز فرانسوی کردند.!
خیر دوست عزیز این دو قابل مقایسه نیستند، در متن هم آمده که باید شرایط زمانی و مکانی هر مانیفست و بیانیه را مد نظر قرار داد. کجای متن گفته شده نباید از لفظ روسپی یا سلیطه استفاده شود موضوع نامناسب و بی اثر بودن این شعار در زمانه ی زن زندگی آزادی ست
“کلاب هاوس” لجنزار عمیقی است که در آن واحد یک جنگل, باغ وحش, تیمارستان و سیرک نیز می باشد. و کسانی که با این دارالخلاء کوچکترین آشنایی را دارند می دانند که هیچ اغراقی در این مشاهده نیست.
جایی که پروپاگاندهای فاشیستی “جدید” ساواک برای نخستین بار به گوشها می رسد.
از اتاقهای ساواک (با آرم رسمی)! تا ایجاد “ساواک کلاب هاوس”!!, تا بزرگترین اینفلونسر کلاب هاوس که یک زن ستیز, وقیح مستهجن گستاخ, دکتر منع شده از طب, کلاهبردار ,…
“کلاب هاوس” واقعا دارالخلاء و لجنزار غیر قابل تصوری است.
معمولا لجن را هر چه بیشتر به هم بزنند, بوی گندش بیشتر می شود.
لجن و لجن زارها را به حال خود رها کنیم.